نوجوانان تمایل دارند بیشتر وقت خود را در اتاق خود به تنهایی بگذرانند، شاید به این دلیل که نمی خواهند با والدینی که مسایل آنها ار درک نمی کنند مواجه شود.
نوجوان در این دوره بر خلاف گذشته که درباره همه چیز با والدین صحبت می کرد، حرف کمتر و تمایل کمتری برای صحبت کردن دارد ، به پرسش های والدین خیلی کوتاه، بافشردگی پاسخ می دهد و دیگر رازهایش را با والدین در میان نمی گذارد.
کسانی که در سن نوجوانی قرار دارند همسالان خود را عاقلتر از والدین خود میدانند بر این اساس پاسخ سؤالهای خود را در گروه دوستان جستجو میکنند.ایجاد برخی محدودیتهای غیرقابل توجیه، محیط خشن، نبود رابطه دوستانه بین والدین و فرزند، ترس از والدین و… از جمله مهمترین دلایل کمرنگ شدن ارتباط میان فرزند و والدین است
.
کودکان بهتدریج بزرگ میشوند و به دنبال استقلال و آزادی میگردند اما در مقابل، والدین هر روز نگرانتر میشوند و در حالی که میخواهند فرزندشان را زیر نظر داشته باشند حس میکنند نوجوان آنها را پس میزند و هر روز از آنها دورتر میشود. این پسزدگی در هر خانواده با توجه به سطح فرهنگی و اجتماعی خود را به یک شکل نشان میدهد. بیتوجهی و حرفناشنوی از والدین، دعوا و بحث کردن یا گوشهگیرشدن همگی از جمله نشانههای ورود کودک به نوجوانی است.نوجوانان معمولا برای رسیدن به استقلال و اثبات تواناییهای خود خواستههایی دارند که گاه مورد پسند خانواده نیست و پدر و مادرها نمیتوانند آنها را بپذیرند یا نمیدانند با وجود خطرهای موجود، چطور آنها را حل کنند.