مرد یقه پیراهن سفید همکارش را گرفت توی مشتهای بزرگش و مرد همکار را چند بار محکم تکان داد. بقیه اطرافیان جمع شده بودند. مرد داد میزد: «از تو حالم به هم میخورد. تو باعث شدی، این اتفاق بیفتد، حالا که اخراج شدم، دلت خنک شد…»
یک ماه و نیم بعد مرد اخراج شده، جایی حوالی میدان فردوسی به چند نفر از آشناها میگفت: «یک روز انتقامم را از این … میگیرم.»
پسرک سرش را چسباند به شیشه بخار گرفته اتوبوس. اشک همین طور از چشمهایش راه میافتاد و میآمد میرسید به گونهها و چانه و حتی گردنش خیس بود. زن جوان مادرش بود انگار دستش را گذاشت روی شانه پسر: «چه اتفاقی افتاده؟» چانه پسر بیشتر لرزید …
گسترش جامعه شهری متاسفانه افزایش رفتارهای نابهنجار را هم به همراه آورده است، رفتارهایی که به جنجال و کشمکش و حتی کینه و انتقامجویی میرسد. «غنچه راهب» عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و روانشناس درباره احساس کینه و انتقامجویی به پرسشهای تپش پاسخ داده است.
خانم دکتر! کینه و تنفر حسی است که شاید خیلی از ما در مواقع مختلف داشته باشیم، اما تعریف این حس و دلیل ایجادش چیست؟
ببینید کینه به معنای مشکل حل نشده برای فرداست که میتواند جنبه عاطفی داشته باشد یا نیازی برآورده نشده باشد. مثلا گاهی در ارتباطات اجتماعی، رفتار و واکنش فردی آزارمان میدهد. در این شرایط ۲ حالت ایجاد میشود یا به شکل عقلانی و منطقی ماجرا را برای خو و با طرف مقابل حل میکنیم یا این که نمیتوانیم معضل را حل کنیم و به شکل غیرمنطقی، حس خشم درونی نسبت به آن فرد پیدا میکنیم. در نتیجه کینه خشم فرو خورده ناشی از مشکل ارتباطی، عاطفی، اجتماعی و… حل نشده است.
خب دلیل این که گاهی مشکلات بین فردی و اجتماعی که میتواند باعث خشم و کینه شود، حل میشوند اما گاهی نه. به چه خاطر است؟
این به میزان حساسیت آدمها برمیگردد. حساسیت و زودرنجی انسانها متفاوت است. بعضیها زودرنجتر و بعضی راحتترند. اینها ویژگیهای شخصیتی است. انسانهای رشدیافته که به بلوغ اجتماعی، عاطفی و شخصیتی رسیدهاند، میدانند چطور مشکلاتشان را حل کنند، اما گروهی که دچار خشم و کینه هستند انسانهایی بدون بلوغ فکری، رفتاری و اخلاقی و … هستند که قادر به حل اتفاقها و مشکلات ایجاد شده اجتماعیشان نیستند. این گروه منطقی نیستند و معمولا اعتماد به نفس کمی دارند. همین خصلتها در ادامه میتواند باعث بروز حس کینه شود.
خانوادهها در این موضوع دخیل هستند؟
صد درصد. خانواده بسیار زیاد در این قضیه تاثیرگذار است. باید توجه کنیم که خانواده هسته ابتدایی، شکل گیری روابط اجتماعی است و فرآیند تربیتی دقیقا از همین نقطه شروع میشود. اگر خانواده شیوه تربیتی مناسب داشته باشد و از سوی دیگر بتواند نیازهای متنوع و مختلف، تاکید میکنم مختلف و متنوع، فرزندش را برطرف کند، بچهها کمتر دچار این ناهنجاری رفتار میشوند. موضوع مهم در این میان تحلیل درست خانوادهها از داشتهها و نداشتههایشان برای فرزندشان است. تحلیل درست از ناداشتهها باعث میشود، بچهها احساس کمبود نکنند و با معضل کمتری روبهرو شوند.
یعنی فرزندان خانوادههایی که ناهنجاری رفتاری و ارتباطی دارند، بیشتر مستعد پیدا کردن حس کینهجویی هستند؟
خانواده کانونی است که نیازهای مختلف عاطفی، حس آرامش، فیزیولوژیک، اقتصادی و… کودک را فراهم میکند.
پدر و مادری که دچار درگیری و رفتارهای نامناسب هستند، کودک را دچار آشفتگی روانی میکنند. بچه در این شرایط حس امنیت ندارد و عواطف مناسبی به دست نمیآورد. حتی امکان ایجاد احساس کینه و نهایت انتقامجویی نسبت به والدین هم برای کودکانی با انبوهی از نیازهای برآورده نشده هست.
گاهی رفتارهای کینهجویانه در بعضی شهرها و قومیتها بیشتر دیده میشود، دلیل چنین موضوعی چیست و اصلا کینهجویی چقدر با قومیت و ملیت ارتباط دارد؟
من اصلا دوست ندارم شهر یا قومی را زیر سوال ببرم. اما به نظرم کینهجویی دلیل و علت دارد. گاهی شرایط قومی و شهر ایجاب میکند که رفتاری ایجاد شود و گاه ارزش این است که این حس کینه نسل به نسل حفظ شود. در هر جامعهای هر چه قدر ارتباطات اجتماعی و انعطافپذیری کمتر باشد، عقدههای روانی بیشتر و در نتیجه افراد کینهجو و به دنبال انتقامگیری بیشتر میشوند. گاهی بعضی قومها و مردم شهری در دورهای از تاریخ اجتماعیشان در معرض فشار زیادی قرار میگیرند. این فشارها که میتواند اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و …
باشد در صورتی که به شکل منطقی و موجه حل نشوند، بسیار آزاردهندهاند. همین عوامل میتواند گسترهای از آدمها را دچار حس کینهجویی کند. دقت کنید این جا هم، همان خشم فروخورده به علت مشکل حل نشده است، که خودش را نشان میدهد و تبدیل به کینه و نهایتا حس انتقامجویی میشود. اما برعکس این موضوع هرچه افراد و ملتی در آسایش و آرامش بیشتری باشند، کمتر تحت فشارهای اجتماع قرار گیرند، محیط فکری بازتری داشته باشند، رفتارهای انعطافپذیر و دوستانهتری پیدا میکنند و حس کینه و انتقام بینشان کمتر میشود.
گرایشات مذهبی چه قدر در این موضوع دخیل است؟ اصلا ایمان و اعتقاد میتواند مانع پرورش حس کینهجویی شود؟
دقیقا ارتباط مستقیمی بین کینهجو نبودن و گرایشات مذهبی وجود دارد.
در تعالیم دینی انسانها بارها و بارها به داشتن و پرورش دادن خصلت بخشودگی دعوت شدهاند. همچنین خیلی از افراد مومن باور دارند که خداوند هرگونه ظلمی را که در حق آنها شده، پاسخ خواهد داد.
از سوی دیگر باوری مذهبی هست که براساس آن آزاررساندن به افراد دیگر حرام است. توجه کنید این باور مذهبی در دنیای مدرن میشود رعایت حقوق شهروندی و افراد و البته همین موضوع در دنیای مدرن چندان رعایت نمیشود. خب در این شرایط قطعا فرد مومن با گرایشات مذهبی، حتی حس خشم و ناراحتیاش را به شکلی منطقی حل میکند و آزاری به کسی نمیرساند. اما افرادی که هیچگونه تعلقات ذهنی مذهبی نداشته باشند، خیلی بیشتر دچار حس کینه و انتقامجویی میشوند.
آسیبهای ناشی از انتقامجویی و کینهورزی چیست؟ اصلا این حس بیشتر فرد کینهجو را آزار میدهد یا موجبات آزار اطرافیان میشود؟
آدمهای کینهورز بیشتر از آن که به دیگران آسیب برسانند، خودشان را آزار میدهند.
کینهورزی شبیه زندانی است که فرد را اسیر میکند. عقدهها، گرههای روانی، کینههای درونی و… شبیه زندانبان فرد میشوند. فرد در تمام مدت دچار بودنش به این احساسها، تا زمانی که بهبود پیدا کند، عذاب میکشد و در درازمدت این احساسات سبب رفتارهای خشونتآمیز، هنجارشکن و گاها بسیار خطرناک و آسیبرسان میشود. در این شرایط فرد کینهورز بیشترین آسیب را به خودش میزند و نهایتا بازنده این اتفاق هم خودش است.
خانم راهب، راههای برون رفت از این معضل چیست؟ تصور کنید ما با تعدادی افراد کینهجو روبهرو هستیم، چه راهکارهایی برای برقراری ارتباط درست و ایجاد تغییر رفتار در آنها داریم؟
راهحل مساله این است که آنها را به بلوغ فکری، شخصیتی و اجتماعی برسانیم و اعتماد به نفس کافی را در آنها ایجاد کنیم. ما به عنوان درمانگر در ابتدا سعی در شناخت معضل داریم. دلایل کینهورزی و خشم باید کاملا شناخته و ریشهیابی شود. از سوی دیگر باید از ابعاد مختلف به قضیه دقت شود. همچنین شرایط اجتماعی فرد ناهنجار هم کاملا سنجیده شود. در این زمان باید مساله و معضل را برای فرد تحت درمان تحلیل کنید.
خب مسائلی که شما عنوان میکنید برای درمانگران است. اما یک خانواده در برخورد با عضوی از خود که دچار حسکینهجویی باشد، چه باید بکند؟
در خانواده باید آرامش و شرایط مناسب برای افزایش درک ناشی از رفتارهای یکدیگر ایجاد کنیم، ارتباط و تعامل منطقی داشته باشیم. دلایل کمبودها و مشکلات را اعلام کنیم تا اصلا این شرایط به وجود نیاید. اما حالا اگر به علت مشکلات مختلف درون خانوادهای مثل ناهنجاریهای رفتاری والدین، تعارضات و درگیریها و… یا معضلات بدون خانوادهای و ناشی از اجتماع مثل فاصله طبقات اجتماعی، فقر، گسترش بزههای اجتماعی و خدشه وارد کردن به حریم دیگران و… خشمها سرکوب شده ایجاد و نهایتا به کینه رسید، باید سعی کرد با برقراری ارتباط مناسب، انعطافپذیری فرد را بالا برد. با افزایش محبت و سیراب کردن عاطفی فرد، خصلت بخشش و نوع دوستی را ایجاد کرد. همچنین به فرد به دلیل داشتن ویژگیهای مثبت، اعتماد به نفس داد.
در این وضعیت و با ایجاد شرایطی به اینگونه میتوان تا حدی مشکل را کمرنگ کرد… اما نهایتا برقراری و مراجعه به درمانگر حتما باید اتفاق بیفتد. به هر حال اجتماع ظرف بزرگی است که در شرایط مختلف امکان ایجاد در رفتارهای متنوع را باعث میشود و به افراد شکل میدهد. اجتماع سالم، انسانهای سالم را تربیت میکند و اجتماع ناسالم… دقت به تمام مسائلی که در این قضیه دخیلند، واجب و مهم است تا بتوان معضل را حل کرد.
منبع : روزنامه جام جم
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100941481567